آخرین اخبار
کد مطلب: 80119
از کودکي که قفسه سينه‌اش شکافته تا پاهايي که قطع شد!
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1730
به گزارش سلام لردگان ، دربيمارستان هاي سنت ماري و سلطنتي مارسدن لندن فعاليت مي کند ، در 20 سال گذشته عضو داوطلب صليب سرخ بوده و به مناطق جنگي از جمله بوسني، عراق و در حال حاضر غزه سفر کرده است. 
 
 
در اينجا  او وقايع جمعه گذشته - اولين روز آتش بس - و همين طور دليل به خطر انداختن زندگي اش براي کمک به مجروحان غزه را شرح مي‌دهد. 
 
او مي گويد: جمعه گذشته قرار بود  شروع يک آتش بس 72 ساعته باشد، اما در عرض دو ساعت، جهنمي به پا شد.من تقريبا 12 ساعت از روز جمعه را در اتاق عمل بيمارستان شفا شهر غزه ،که در آن مستقر هستم، بودم. آن روز، روز سختي بود. 
 
وي مي‌افزايد: ما کودکي داشتيم، يک دختر هشت ساله، که در اثر انفجار بمب جراحات شديدي داشت. شکم، پشت، قفسه سينه و روده بزرگ او  سوراخ شده بود.  خوشبختانه، ما توانستيم او را نجات دهيم. 
 
بيشتر جراحي هايي که ما انجام مي دهيم بر روي کودکان و جوانان است. آنها با صدمات خرد کننده ، و جراحات بزرگ  تکه تکه ناشي از گلوله هاي توپ و صدمات ناشي از آوارساختمان ها به اينجا آورده مي‌شوند. 
 
بعد از ظهر، ما شنيديم که قرار است بيمارستان بمباران شود. من آن زمان مشغول جراحي بودم و نمي توانستم بيمار را رها کنم. فقط من و همکارم بوديم.
 
ما هر دو بسيار با تجربه ايم، بنابراين خودمان را در اتاق عمل در جايي دور پنهان کرديم و به کارمان ادامه داديم.
 
جمعه شب من در حال جراحي يک مرد 25 ساله بودم که در اثرانفجار بمب صدمات زيادي ديده بود. متاسفانه او شش ساعت بعد از عمل جراحي در بخش مراقبت هاي ويژه درگذشت.ضربات و جراحات وارده بيش از حد توان او بود. ما نمي دانيم که تهديد به بمباران از کجا مي‌آيد. 
 
 
راستش را بخواهيد اوضاع غيرقابل توصيف است. ما همواره از بمباران خبر داريم. اما تمام طول روز مشغول عمل جراحي هستيم،و براي نجات جان انسان ها تلاش مي کنيم.  به يک معنا جراح بودن آسان تر است ، زيرا شما فقط در اتاق عمل هستيد. 
 
براي همکار ايتاليايي من، دکتر مائورو دلا توره، که در اورژانس مشغول به کار است و هر کسي که مي آيد.را پذيرش مي کند، کار به مراتب مشکل تراست.
 
چند روز پيش، در 20 دقيقه، 140 نفر آمدند. او بر روي زمين عمل جراحي تراکئوستومي (کار گذاشتن لوله اي در گردن بيمار جهت تنفس)انجام مي‌داد.
 
نات مي گويدبخش اورژانس بيمارستان شفا "پرهرج و مرج ترين  بخش اورژانس در جهان است، اما هنوز هم کار مي‌کند. "
 
چند روز قبل از آن هرهفت اتاق عمل ما فعال بودند و حتي چرخ هايي براي انتقال بيماران به خارج داشتيم.
 
اما فارغ از اين که چقدر بد مي گذرد، در اينجا همه فرصتي براي زنده ماندن مي گيرند.از درمان هيچ کس خودداري نمي شود ، مگر کساني که مطلقا هيچ شانسي براي زنده ماندن نداشته باشند. 
 
هفته گذشته مانند آخرالزمان بود. شب بود و راکت هايي از سمت دريا مي آمد، تانک ها  شليک مي کردند و هواپيماهايF-16  همه جا را بمباران مي کردند. وصف ناپذير بود، گويي ما در يکي از آن فيلم‌هاي احمقانه تام کروز بود.يم. هيچ يک از ما نمي توانست بخوابد، چون تخت، اتاق، حتي خانه مي‌لرزيد. 
 
مثل پايان دنيا بود. احساس مي کرديد زندگيتان در خطر است. من ممکن بود آن شب بميرم. 
 
در طول آتش بس هفته گذشته هلال احمر فلسطين   پيکر100 نفررا که نتوانسته بودند قبلا به دليل نا امني از زير آوار خارج کنند، خارج کردند. برخي از آنها هشت روز بود که جان باخته بودند. چندين روز بوي اجساد فضا را پر کرده بود.
 
ديويد نات
 
 
نات مي افزايد آيا اين مسئله باعث مي شود من دست از کار بکشم؟ نه. دشواري وجود دارد.ممکن است آخرالزمان ديگري فردا وجود داشته باشد.
 
دکتر "ديويد نات" در خصوص دلايل حضور خود در غزه و نحوه کار در اين منطقه بحراني نيز گفت:چرا من اين کار را انجام مي دهم؟ زيرا احساس مي کنم که مي توانم در شرايط  وخيم و حاد کمک و حمايت کنم. 
 
اما براي انجام اين کار شما بايد خودتان را از آنچه در اطرافتان مي گذرد به طور کامل جدا کنيد. زيرااگر اين کار را نکنيد،  قادر نخواهيد بود کار کنيد و بهترين کار خود را براي بيمار انجام دهيد. 
 
اين کار تجربه مي‌خواهد. شايد برايتان عجيب باشد، اما کاري که من در اينجا  مي کنم قابل مقايسه با کاري است که در  NHS (بيمارستان دولتي انگليس) انجام مي دهم. 
اين جراحي متفاوت است، اما ذهنيت و طرز فکر، همان است. 
 
برخي مي گويند بايد براي من وحشتناک باشد. اما اينطور نيست زيرا شما چيزي را که مناسب مجروح است، انجام مي‌دهيد. 
 
قطعا  کار کردن در NHS، در لندن يا هر جا، همراه با آرامش و خونسردي است. اينجا در هر لحظه شما ممکن است بميريد. اما اگر  شما هم مثل من احساس مي کنيد که وجدان داريد، اين خطر را مي پذيريد. 
 
من  همسر و يا فرزند و يا پدر و مادري ندارم که نگران من باشند. مي توانستم ازدواج را انتخاب کنم،اما ازدواج را نمي خواستم، مي خواستم  اين کار را بکنم. از وقتي که من اينجا بوده ام اتفاقات وحشتناکي افتاده است .
 
هفته گذشته يک پسر شش ساله در کوچه و خيابان سرگردان بود، که مبتلا به اوتيسم يا اختلال استرس پس از ضايعه بود و جيغ مي کشيد. کسي او را به يک درخت بسته بود. کميته بين المللي صليب سرخ با رزمندگان صحبت کرد ، و ترتيبي داده شد که خدمه آمبولانس هلال احمر فلسطين براي نجات او بروند.  اما زماني که آنها براي نجات کودک رفتند خدمه مورد حمله قرار گرفتند و راننده به ضرب گلوله کشته شد. يکبار ديگر هم من در بيمارستان با 180 مجروحي که آورده بودند سروکار داشتم،يک دکتر فلسطيني اشک مي ريخت و بي اراده گريه مي‌کرد.
 
او به من گفت که  در نيمه شب از يک بيمارستان ديگر به او تلفن شده است، زيرا حمله شده بود. 
 
يکي از مجروحان يک دختر، حدودا 19 يا  20ساله بود ، که نوزاد و خواهر خود را از دست داده بود. 
 
اين جراح پاي راست اورا قطع کرد ، يک پيوند باي پس عروق انجام داد، ران او را  کوتاه کرد، و شکم او را ثابت کرد. او گريه مي کرد زيرا آن دختر خواهر خود او بود. 
 
وي در پايان گفت: درد و رنج وحشتناکي اينجا وجود دارد. اين درد و رنج بايد متوقف شود.
منبع. باشگاه خبرنگاران جوان
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس